دفتر دل

هستم تا هستی

 

وقتی دلم گرفته و حس زندگی را ندارم ، وقتی شب می آید و امیدی به فردا ندارم
یاد تو دلم را آرام میکند و به من حس زندگی را میدهد ، حتی به جایی میرسد که شب دنیایی از روشنی ها را به آسمان تاریک قلبم میدهد!
وقتی احساس گذر عمر میکنم ، موهای سپید خود را در آینه نگاه میکنم ، با خودم میگویم که عشق نیمی از عمرم را گرفت ، اما دنیا خودش میداند که تو یک زندگی دوباره را به من دادی
آن نیمی از عمر که گذشت مهم نیست ، مهم نیمه ی دیگر عمرم است که با تو هستم ، و این به اندازه یک عمر زندگی ،برایم با ارزش است !
وقتی دلم بهانه میگیرد ، کوچکترین غمی را به دل میگیرد ، با یک حادثه ناچیز اشک میریزد ، امید به بودن تو است که همه غمها ،ساده از دلم میگذرند !
وقتی تو هستی و یادت همیشه همراه با دلم ، وقتی تو میمانی و بودنت بهانه ای برای زنده بودنم، آنگاه عشق تو هیچگاه تکراری نمیشود ، اگر روزها شبیه هم هست ، عشق تو هر لحظه حس تازه ای را برای من دارد !
وقتی دلم از خستگی های این زندگی بی حوصله میشود ، هم احساس با پرنده ی درون قفس میشود ، یک لحظه با تو پرواز میکند و پرنفس میشود ، همه خستگی ها از دلم رها میشود
و این معجزه ی عشق نیست ، این قلب من است که با وجود تو آمیخته شده ، روح توبا جسم من یکی شده و من از تو نفس میگیرم ، با تو تپشهای قلبم تکرار میشود و خون عشق در رگهایم جاری!
هستم تا هستی در این دنیای خاموش ، محال است تو را یک لحظه کنم فراموش!


گرمای عشق

نمیبینم زیبایی های دنیا را آنگاه که تویی زیبایی های دنیایم!
نمیشنوم صدایی را آنگاه که صدای مهربانت در گوشم زمزمه میشود و مرا آرام میکند!
آن عشقی که میگویند تو نیستی ، تو معنایی بالاتر از عشق داری و برای من تنها یک عشقی!
از نگاه تو رسیدم به آسمانها ، آن برق چشمانت ستاره ای بود که هر شب به آن خیره میشدم!
باارزش تر از تو ، تو هستی که عشقت در قلبم غوغا به پا کرده !
قدم به قدم با تو ، لحظه به لحظه در فکر تو ، عطر داشتنت ، ماندن خاطره هایی که مرور کردن به آن در آینده ای نزدیک دلها را شاد میکند!
و رسیده ام به تویی که آمدنت رویایی بوده در گذشته هایم ، و رسیده ام به تویی که در کنار تو بودن عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام است
پایانی ندارد زندگی ام با تو ، آغاز دوباره ایست فردا در کنار تو ، فردایی که در آن دیروز را فراموش نمیکنم ، آنگاه که با توام هیچ روزی را فراموش نمیکنم ، که همه آنها یکی از زیباترین روزهاست و شیرین ترین خاطره ها ، و گرم ترین لحظه ها !
سر میگذارم بر روی شانه های تو ، آرامش میگیرم از صدای تپشهای قلب تو ، دلم پرواز میکند در آسمان قلبت ، میشنوم صدای تپشهای قلبت ، اوج میگیرم تا محو شوم در آغوشت !
تا خودم را از خودت بدانم ، تا همیشه برایت بمانم ،چه لذتی دارد تا صبح در آغوش تو بخوابم!
تا ببینم زیباترین رویاها ، فردا که بیدار میشوم حقیقت میشود همه ی رویاها !
و اینجاست که عاشق خیالات با تو بودن میشوم ، و به عشق این خیالات دیوانه میشوم !
حالا من مجنونم و تو لیلای من ، همیشه میمانیم برای هم ، و میسازیم یک قصه ی عاشقانه دیگر با هم !
بر میگردیم به دیروزی که گذشت ، خاطره ی شیرین فردا بدجور به دل نشست !
و میدانیم زندگی مان عاشقانه خواهد گذشت ، هم دیروز و امروز و هم فرداهایی که خواهد رسید!


ببخشم

عزیزم من دیشب باعث شدم اذیت بشی من نمیتونم درد و ناراحتی تورو تحمل کنم

معذرت میخوام که من بدم میخوام همیشه خنده رو لبای قشنگت باشه

من روانی هستم تو که اینو بهتر از همه میدونی خوشگلم

دوست دارم تا همیشه

دستتو میبوسم عزیزم.

آرش

+ نوشته شده در شنبه 11 خرداد 1392برچسب:جملات عاشقانه , متن عاشقانه , نامه عاشقانه , عشق , مطالب عاشقانه , عکس عاشقانه, ساعت 1:7 توسط ساناز ♥ آرش |


دوست دارم عزیزم

 

 عزیزم
به من سخت می گذرد که تو تب کنی . کاش تمام حرارت ها یک جا جمع می شد و به جای این که ذره ای به اندام تو نزدیک شود ، قلب سمج مرا می سوزانید
 با این که این همه مردمان شریر وجود دارند که کارشان به گمراه کردن معصومین می گذرد ، آیا تب مقری در آن پیدا نکرد که به تو حمله برد ؟
 از شدت فکر و ناراحتی حس می کنم دچار یک ضعف و خفگی قلبی شده ام . یک دفعه آتش می گرفتم با وجود این تمام حواسم پیش تو است .

 

 

سانازم همیشه دوست دارم عزیزم .

 

آرش

+ نوشته شده در شنبه 11 خرداد 1392برچسب:جملات عاشقانه , متن عاشقانه , نامه عاشقانه , عشق , مطالب عاشقانه , عکس عاشقانه, ساعت 1:48 توسط ساناز ♥ آرش |


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد